پس از یک هفته هنوز مسئولان از پاسخ گویی در مورد وضعیت امیر یعقوب علی امتناع می کنند

سه شنبه26 تیر 1386
سه شنبه 26 تیر: در ششمین روز از بازداشت امیر یعقوب علی خانواده وی، از مسوولان زندان اوين پاسخي نگرفتند.امير يعقوبعلي فعال مدافع حقوق زنان كه هفت روز پيش، هنگام جمع آوري امضا براي كمپين يك ميليون امضا در پارك انديشه بازداشت شده بود، او را روز يكشنبه به بند 209 زندان اوين منتقل کردند اما هنوز خانواده ي اين فعال پاسخي در مورد وضعيت او دريافت نكرده اند
روز گذشته مسوولان زندان اوين با اين بهانه كه مسوول مربوطه حضور ندارد،به خانواده ي اواطلاعي از وضعيتش نداده اند.و قاضي پرونده هم به آنها تذكر داده كه تا دو هفته ي ديگر به دادگاه مراجعه نكنند تا بازجويي و دادرسي هاي اوليه ي پرونده انجام شود و وضعيت پرونده ي او روشن شود. متاسفانه با وجود مراجعات مکرر، درخواست خانواده وی برای اجازه ملاقات با امیر بی پاسخ گذاشته شده است.اخبار مرتبط
بيانيه جمعي از مردان برابري خواه جنسيتي درباره بازداشت امير يعقوبعلي
لوگوی حمایتی از امیر یعقوبعلی / هستیااندیش
بیانیه انجمن هستیااندیش در مورد امیریعقوبعلی
امیر یعقوبعلی به زندان اوین، بند 209 منتقل شد
یکشنبه 24 تیر: صبح امروز مادر و خواهر امیریعقوبعلی مجددا به دادگاه انقلاب، شعبه امنیت مراجعه کردند و سرانجام حوالی ظهر موفق به دیدار قاضی سبحانی شدند. بهناز مختاری مادر امیر می گوید:« ما امیر را ندیدیم. قاضی گفت صبح امروز دستور انتقال امیر به زندان اوین بند 209 را داده است و او اکنون در اوین است. آقای سبحانی گفت 11 مورد اتهام برای امیر مشخص کرده اند تا بررسی این اتهامات امیر باید درزندان بماند. من پرسیدم جرم پسر من چیست ؟ خواهرش پرسید مگر کارشان غیرقانونی بوده ؟ مگر امضا جمع کردن غیر قانونی است اما قاضی گفت ما کاری به قانونی یا غیر قانونی بودن نداریم. باید ببینیم چه سمتی داشته، امیر مرد است چکار به کار زنها دارد، برود بنشیند درسش را بخواند!»
اخبار مرتبط
انتقال امیر یعقوبعلی به اوین
امیر یعقوب‌علی به بند 209 اوین منتقل شد / عروسک کوکی
سپیده یعقوبعلی : امیر نه در کلانتری بود و نه در دادگاه
شنبه 23 تیرماه : امروز صبح ، مادروخواهر امیریعقوبعلی به همراه دوستان او به کلانتری 104 واقع در میدان نیلوفر مراجعه کردند. اما در آنجا به آنها گفته شد که امیر را به دادگاه انقلاب برده اند .پس از مراجعه آنها به دادگاه انقلاب نه به وکیل او نسرین ستوده اجازه ورود به دادگاه داده شده و نه به خانواده اش، سپیده یعقوبعلی خواهر امیر می گوید:« تا پابان وقت اداری دادگاه بودیم . تابلاخره به ما اجازه دادند نام اش را در لیست سوال کنیم که در آنجا هم به ما گفتندکه چنین کسی را نیاورده اند، کلانتری نیلوفر هم گفت که او را از اینجا برده اند. فقط به ما گفتند پرونده اش نزد قاضی حداد شعبه امنیت است ، هرچه از شماره پرونده پرسیدیم پاسخی ندادند. تنها به ما گفتند بروید و فردا صبح بیایید
ادامه بازداشت امیر یعقوب علی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء
پنج شنبه 21 تیر: امیر یعقوب علی، از اعضای کمپین یک میلیون امضا (که عصر روز چهارشنبه بیستم تیرماه در حالی که در پارک اندیشه، واقع در خیابان شریعتی در حال جمع آوری امضا بود، توسط نیروی انتظامی پارک بازداشت شده بود) همچنان در زندان بسر می برد
وی ابتدا به مدت یک ساعت در دفتر انتظامات این پارک نگهداری و سپس به کلانتری 104 عباس آباد واقع در میدان نیلوفر منتقل شد و شب را در بازداشتگاه این کلانتری گذراندو صبح روز پنج شنبه به دادگاه انقلاب ،خیابان معلم منتقل شد که قاضی پرونده دستور ادامه بازداشت او را برای تکمیل بازجویی صادر کرد
پس از این دستور ، دوباره او را به بازداشتگاه کلانتری وزرا بازگرداندند
مطالب مرتبط
دستگیری یکی از پی‌گیرندگان حقوق زنان در گفتگو با مازیار سمیعی و شیرین عبادی / رادیو آلمان
زندگی را مرور می کردیم / وبلاگ تا موکراسی
امیر یعقوب علی، از اعضای کمپین یک میلیون امضا بازداشت شد
چهارشنبه 20 تیر: امیر یعقوب علی، از اعضای کمپین یک میلیون امضا و فعالان دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی، عصر روز چهارشنبه بیستم تیر ماه در حالی که در پارک اندیشه، واقع در خیابان شریعتی در حال جمع آوری امضا بود، توسط نیروی انتظامی پارک بازداشت شد
وی ابتدا به مدت یک ساعت در دفتر انتظامات پارک مزبور نگه داشته و سپس به کلانتری 104 عباس آباد واقع در میدان نیلوفر منتقل شده است.بنا به اخبار رسیده، قرار است فردا صبح وی را از کلانتری 104 به دادسرای تهران انتقال دهند

گزارش شیرین عبادی به لوئیزآربو درباره نقض حقوق زنان درایران


سرکار خانم لوئیزآر بورکمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
احتراماً، نظر به اینکه اخیراً حقوق زن در ایران بیش از سابق به مخاطره افتاده و گروهی از مدافعین حقوق زن در معرض حبس های طویل المدت هستند لذا بر خود واجب می دانم که مراتب زیر را به استحضار برسانم :طبق اصل 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران : « تشکیل اجتماعات و راه پیمائیها ، بدون حمل سلاح ، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است » و بر همین مبنا روز 22 خرداد 1385 گروهی از زنانی که به وضعیت تبعیض آمیز خود در قوانین ایران معترض بودند در یکی از میادین شهر تهران قصد تجمع داشتند. به محض جمع شدن تعدادی از آنان و حتی قبل از آن که یک سخنرانی ایراد شود و یا قطعنامه ای قرائت گردد، نیروهای پلیس به شدت به زنان حمله کرده و آنان را متفرق ساختند و برخی را هم به مدت چند روز بازداشت کردند . تعدادی از شرکت کنندگان در تجمع زخمی شدند و در این ارتباط 15 نفر از آنان به من وکالت دادند و من علیه رئیس پلیس تهران و سایر افرادی که به تجمع کنندگان حمله کرده بودند ، شکایت کردم . متاسفانه تاکنون حتی تحقیقات این پرونده را هم تکمیل نکرده اند و شکایت مطروحه راکد مانده است . متقابلاً دادستان تهران ( آقای سعید مرتضوی ) علیه تعدادی از زنان به اتهام شرکت در تجمع مذکور پرونده ای تشکیل داد که وکالت آنان را من به اتفاق همکارانم بر عهده گرفتم. متاسفانه پس از یک دادرسی کوتاه، دادگاه انقلاب اسلامی با این استدلال که : ( برای تجمع مذکور از وزارت کشور مجوزی صادر نشده لذا شرکت در آن غیر قانونی بوده و به منزله اقدام علیه امنیت کشور تلقی می شود ) – هر کدام از متهمین پرونده را به حبس های طویل المدت و بعضاً شلاق محکوم نمود
اسامی افرادی که پرونده آنان منتهی به صدور رأی گردیده است و میزان محکومیت آنان به شرح زیر عبارت است از :1- خانم عالیه اقدام دوست به سه سال و چهارماه حبس و بیست ضربه شلاق 2- خانم دلارام علی به دو سال و ده ماه حبس و ده ضربه شلاق 3- خانم فریبا داودی مهاجر به چهار سال حبس که سه سال آن به مدت 5 سال در صورت عدم ارتکاب مجدد جرم ( در حقیقت عدم اعتراض به تبعیض جنسیتی ) به حالت تعلیق درآمده و یک سال آن قابل اجرا است .4- خانم نوشین احمدی خراسانی به سه سال حبس که دو سال و نیم آن به مدت 5 سال در صورت عدم ارتکاب مجدد جرم ( در حقیقت عدم اعتراض به تبعیض جنسیتی ) به حال تعلیق درآمده و شش ماه آن قابل اجرا است . 5- خانم پروین اردلان به سه سال حبس که دو سال و نیم آن به مدت 5 سال در صورت عدم ارتکاب مجدد جرم ( در حقیقت عدم اعتراض به تبعیض جنسیتی ) به حال تعلیق درآمده و شش ماه آن قابل اجرا است .6- خانم شهلا انتصاری به سه سال حبس که دو سال و نیم آن به مدت 5 سال در صورت عدم ارتکاب مجدد جرم ( در حقیقت عدم اعتراض به تبعیض جنسیتی ) به حال تعلیق در آمده و شش ماه آن قابل اجرا است .7- خانم سوسن طهماسبی به دو سال حبس که یک سال و نیم آن به مدت 5 سال در صورت عدم ارتکاب مجدد جرم ( در حقیقت عدم اعتراض به تبعیض جنسیتی ) به حال تعلیق در خواهد آمد . 8- خانم آزاده فرقانی به دو سال حبس که به مدت 5 سال در صورت عدم ارتکاب مجدد جرم ( در حقیقت عدم اعتراض به تبعیض جنسیتی ) به حال تعلیق در خواهد آمد . 9- خانم بهاره هدایت به دو سال حبس که به مدت 5 سال در صورت عدم ارتکاب مجدد جرم ( در حقیقت عدم اعتراض به تبعیض جنسیتی ) به حال تعلیق در خواهد آمد
متعاقب برخورد پلیس و نیروهای امنیتی با تجمع کنندگان در روز 22 خرداد 1385، کمپینی برای اعتراض به قوانین تبعیض آمیز به راه افتاد و از یک میلیون زن و مرد ایرانی درخواست شد که اعتراض خود را به قوانین تبعیض آمیز ، با امضاء بیانیه ای که در سایت www. We-change.org درج شده بود اعلام نمایند . چون سایت مذکور رادولت جمهوری اسلامی ایران فیلتر کرده بود لذا تعدادی از دختران و پسران جوان و دانشجو داوطلب جمع آوری امضاء شدند که متاسفانه پلیس و مقامات امنیتی نیز با آنان برخورد کردند و تعدادی از داوطلبین چند روز در اداره پلیس بازداشت شدند و برای آنها هم پرونده ای تشکیل شد که هنوز نوبت دادرسی آن فرا نرسیده است
خانم لوئیزآر بور تصدیق خواهید فرمود که صدور مجازات حبس و شلاق برای زنانی که مخالف تعدد زوجات بوده و یا معترض قوانینی هستند که طبق آن دیه زن را نیمی از دیه یک مرد می داند و شهادت دو زن را در دادگاه معادل با شهادت یک مرد ارزیابی می کند و ... نه تنها مخالف با موازین حقوق بشر بوده بلکه حتی مغایر با اصول اخلاقی و انسانی نیز می باشد . این زنان هرگز قصد تغییر رژیم جمهوری اسلامی را نداشته و جدای از سیاست فقط در پی احقاق حقوق انسانی خود هستند و تنها خواسته آنان رفع تبعیض قانونی از زنان است . نکته دردناک تر آن که صدور حکم مجازات فقط منحصر به افراد فوق الذکر نبوده و نوبت رسیدگی به پرونده تعدادی دیگر از موکلین من هنوز فرا نرسیده است و من مسلّم می دانم که در آینده نزدیک برای آنان نیز محکومیت های شدیدی در نظر خواهند گرفت
بنا به مراتب فوق نگرانی خود را نسبت به سرنوشت تعدادی از هم وطنان آزادی خواه خود که فقط گناه آنان اعتراض به تبعیض براساس جنسیت است اعلام داشته و خواهشمندم جهت بررسی وضعیت حقوقی زنان در ایران ، خصوصاً افرادی که برای آنان پرونده کیفری تشکیل شده است ، نماینده ای اعزام دارید تا در صورت اثبات صحت این گزارش جهت رفع تعرض از زنان اقدامات لازم معمول گردد.
با تقدیم احترام
شیرین عبادی
برنده جایزه صلح نوبل در سال 2003
و وکیل دادگستری در ایران

دیدگاههای نانسي هرتساك در زمینه تغییرات سیاسی

ترجمه از :مریم زرع چارکی

نانسي هرتساك( متولد 1943) مدرس فلسفة فمينيسم در كرسي دانش سياسي در دانشگاه واشنگتن است. شهرت او به خاطر كاري است كه در معرفت‌شناسي فمينيسم انجام داده است و همچنين در تئوري ديدگاه. علي‌الخصوص مقالة «ديدگاه فمينيسم» كه تئوري‌هاي فرويد را در زمينة روانكاوي و عقدة اديبي به اتمام رسانده است.
تئوري ديدگاه او از ماركسيسم نشأت مي‌گيرد، كه مدعي است طبقة كارگر از يك ديد مشخص نسبت به روابط اجتماعي برخوردار هستند و فقط همين ديد است كه حقيقت را آشكار مي‌كند. او مقايسه‌اي را بين يك كارگر صنعتي از طبقة كارگر و كارگر خانگي از زنان انجام داده است تا نشان دهد كه زنان نيز ديدگاه‌هاي مشخصي دارند
هرتساك در حال حاضر پروفسور دانش سياسي در دانشگاه واشنگتن است. كتاب‌هايي كه او نوشته شامل
ـ پول، جنس و قدرت: به سوي ماترياليسم تاريخي فمينيسم
ـ بررسي مجدد ديدگاه‌هاي فمينيسم
ـ پست مدرنيسم و تغييرات سياسي
ـ زيرساخت تئوري فمينيسم
«تحقيقات اخير او در مقالاتي با عنوان «تجديدنظر مدرنيسم
تئوري‌هاي «اقليت و اكثريت» انتشار يافته است و همچنين جريان قدرت: يك تئوري براي زنان؟ پست مدرنيسم و تغييرات سياسي: پي‌آمدهاي تئوري فمينيسم «نرينگي، شجاعت و ايجاد جنگ
او هم اكنون به تدريس فلسفة دانش اجتماعي، ماركسيسم در سدة (قرن) بيستم و فرضية فمنيسم معاصر مشغول است
فرازهايي از كتاب بازنگري ديدگاه‌هاي فمنيسم
سؤال اصلي هرتساك در بخش تغييرات سياسي؛ دو ديدگاه براي قدرت اين است: چه نوع تغييرات سياسي از ديدگاه فمينيستي نشأت مي‌گيرد؟ و چه نوع ضوابطي را براي استراتژي‌هاي توسعه و ارزيابي جهت تغيير پيشنهاد مي‌كند. او با سؤال‌هايي در زمينة قدرت ادامه مي‌دهد و تعريف دانش سياسي سنتي را از قدرت بررسي مي‌كند، به عنوان مثال قدرت به معني تسلط بر ديگران يا وسيله‌اي كه بتوان افراد را توسط آن تسخير كرد. او تمامي اينها را در اين چارچوب بررسي مي‌كند: قدرت شخصي كه به طور عملي توسط مردان بكار گرفته مي‌شود
طبق نظريات هرتساك، دانش سياسي سنتي، بر روي تغييرات اجتماعي و فردي متمركز شده است و نه روي فرآيند تغيير. تغيير به صورت تغييرات دارويني در نظر گرفته مي‌شود كه مابين دو عنصر براي بقاء كشمكش است. هيچ نوع ضوابط و معياري براي الگوي سنتي وجود ندارد تا به وسيلة آن بين تغييرات ارزيابي كننده در عناصر خاص و تغييرات بنيادي در جامعه، تفكيك قائل شد
بحث هرتساك بر سر اين است كه يك فمينيست براي اينكه تعريف مجددي از تغييرات سياسي ارائه دهد، مستلزم يك درك از جنبش زنان در ارتباط فرد با سياست است. ديدگاهي كه حول موارد زير مي‌چرخد
حركت به سوي طبيعت و استفاده از قدرت، رهبري و سازمان، حساسيت بر روي اهميت اين فرآيند و اثر متقابل در تغييرات اجتماعي، و بالاخره، شناخت اتصالات بنيادي بين اقتصاد و روابط اجتماعي. علاوه بر آن، تغيير فمينيست در جاي‌هاي مختلفي و در سطوح مختلفي رخ داده است: خود، روابط ميان فردي، سازماندهي جمعي و تغييرات رسمي و نفس وابستگي اين سطوح از تغييرات به هم بايد در نظر گرفته شود. و البته با بكارگيري اين شعور كه چگونه هر يك از اين عرصه‌هاي تغيير، ارتباط با ساختار پدرسالاري، برتري نژادي و سرمايه‌داري را بازگو مي‌كند. بنابراين پس تغيير بايد به صورت يك پروسة در حال پيشرفت در نظر گرفته شود كه دائماً به روشهاي متفاوتي در مكان‌هاي متفاوتي عمل مي‌كند
سپس هرتساك به بيان جزئيات در اين زمينه‌ها و چالشهايي از قدرت فمينيسم كه فمينيست را مجاز مي‌كند كه اولاًَ يك تعريف مجدد بنيادي از خود كه يك بخش جدايي‌ناپذير از كنش تغييرات سياسي است، ارائه دهد؛ ثانياً آگاهي تغيير يافته و معاني تغيير يافته از خود فقط مي‌تواند در ارتباط با بازسازي روابط اجتماعي رخ دهد كه هر شخصي با آن درگير است. به هر حال، نوشته‌هاي هرتساك، فمينيست‌ها را با مشكلات غامضي رو در رو مي‌كند: ظلم كه بهانه‌اي براي بي‌حركتي و سستي شده است؛ جنبش زنان يك منبع واحد از هويت فردي انگاشته مي‌شود؛ ايده‌آل‌هاي زنان بدون توجه به توانائي‌ها و محدوديت‌هاي واقعي زنان ايجاد شده است؛ هويت و حيثيت زن در ارتباط با ساير زنان مطرح مي‌شود. تمامي اين مواردي كه هرتساك بحث مي‌كند، بيانگر تغييرات مثبت و منفي است كه اگرچه ارتباطات جديدي را به وجود مي‌‌آورند اما با اين حال، گواهي جهت تغييري كه رخ داده است، نيستند. آثار هرتساك، طرحي است جهت هدايت روابط خود ـ جامعه با اين ديدگاه كه هستي به عنوان يك فرآيند اجتماعي در نظر گرفته شود
يك جنبش فقط خودش را دارد و بايد به طريقي اين خود را سازماندهي كند. هرتساك در اين زمينه كه چطور جنبش زنان با مشكلاتي از قبيل رهبري و سازماندهي مواجه است بحث مي‌كند. سرچشمه يكي از مشكلات كشمكش بين دو انديشة قدرت است
قدرت: within from Power-Over and Powerـ قدرت از بالا و قدرت به صورت موازي
هرتساك استدلال كرده است كه سازمانها بايد هر دو سطح قدرت را مدّ نظر داشته باشند؛ هم به منطور كار به عنوان يك واحد يكپارچه، و هم براي به كار گماردن سازمانهاي بيروني كه به صورت سلسله مراتب سنتي عمل مي‌كنند
هرتساك نوشته است كه وقتي به دقت نقش اقتصادي زنان را در نظر مي‌گيريم متوجه پدرسالاري، سرمايه‌داري و برتريّت نژادي كه هر يك ديگري را تقويت مي‌كند مي‌شويم و اينكه چگونه ايدئولوژي فردگرايي، توجيه فلسفي اين ساختارها را ميسّر مي‌كند، و تجربيات زنان در كار با حقوق و بدون حقوق در امتداد با جنس و نژاد، او بيان مي‌كند كه اين ساختارها به هم پيوسته هستند و بايد به صورت سيستمي با موضوع ظلم اقتصادي بر عليه زنان برخورد شود
و در نهايت جهت حركت از بنيان به سمت ايدئولوژي، هرتساك استدلال مي‌كند كه تغيير فقط نمي‌تواند ساختار را خطاب قرار دهد. بايد اهميت انديشه‌ها درك شود و بايد اثرات متقابل آگاهي جنبش و سازمانها را به رسميت بشناسيم. به عنوان مثال، ايدئولوژي‌هايي كه از مالكيت فردي در راستاي سرمايه‌داري حمايت مي‌كنند اين وضعيت را تقويت مي‌كنند، و سبب سست شدن تغيير قطعه كردن زندگي به صورت فعاليت‌هاي جدا از هم مي‌شود. هرتساك اذعان كرده است كه: اين چند پارگي گاهاً يك استراتژي لازم است (با يادآوري خود چند پاره در پست مدرنيسم و سپس ساختارگرايي) اما تغيير بنيادي تمامي اينها را شامل مي‌شود
بنابراين فرضية عقلايي، تغيير فردي و سياسي را به صورت يكپارچه، توأمان در نظر مي‌گيرد
هرتساك براي ارزيابي استراتژي‌هاي بالقوه چهار معيار بيان كرده است
ـ چگونه روي خود واقعي زنان و احساس دارا بودن قدرت جمعي تأثير خواهد گذاشت؟
ـ چگونه زنان را از مشكلاتي كه فراسوي سؤال‌هايي از هويت است آگاه خواهد كرد؟ يا اينكه چگونه آن زنان را سياسي خواهد كرد؟
ـ چگونه سبب ايجاد سازمانها و دادن قدرت به زنان خواهد شد؟
ـ چگونه اتصالات را در يك ظلم سيستماتيك، سست خواهد كرد؟

ناگفته هایی در مورد فیلم کافه ترانزیت

به بهانه‌ي پخش آن از« سينما 4» شبکه‌ي 4 سيما
فرانک فريد
فيلم کافه ترانزيت با جذابيت و تازگي موضوع آن و با بازي چشمگير فرشته صدرعرفايي و نيز پرويز پرستوئي و وجود نابازيگراني از خطه‌ي آذربايجان که براي اولين بار کشفشان مي‌کني و... ارزش دوـ سه بار ديدن را دارد. اما فيلم، درهمان بار اول تماشاي آن، مارا متوجه نکاتي مي‌کند که در پس آن پنهان مانده‌اند و با دقت بيشتر و کنار رفتن پرده‌ي جذابيت فيلم، رخ مي‌نماياندريحان، شخصيت اصلي فيلم در روستايي سر راه مرز ايران و ترکيه ، با از دست دادن شوهرو با وجود دو بچه‌ي کوچکش بي‌يار و ياور مي‌ماند. او که در آن‌جا غريب هم است وديگر چتر حمايت هيچ مردي بالاي سرش نيست، در مقابل ناملايمات زندگي و نيز برادر شوهرش که مي‌خواهد او را به عنوان زن دوم به خانه‌ي خود ببرد، تا سايه‌ي رحمت خود را بر سر او و فرزندانش بگسترد و آبروي برادرش را حفظ کند؛ قد علم مي‌کند ودر نگاه اول او زني تابو‌شکن است که در محيطي مردانه سر بر مي‌آورد و زير بار آن‌چه رسم و سنت منطقه مي‌نامند، نمي‌رود و مي‌خواهد با راه‌اندازي مجدد کافه‌ي همسرش و آشپزي در آن‌جا، زندگي خود و فرزندانش را اداره کند و بقيه‌ي ماجراهايي که رخ مي‌دهد. او ديوار خانه‌اش را بالا مي‌برد، هيچ مردي حق پاي‌گذاردن در آشپزخانه‌ي کافه‌ي او را ندارد، کافه‌اي که کارش با آشپزي فوق‌العاده‌‌ي او و سليقه‌اي که به خرج داده، رونق می‌گيرد. خواستگار تحميلي‌اش و نيز راننده‌ي خارجي که گذارش به کافه اومي‌افتد و صرف غذايي در آن‌جا او را به ياد دستپخت همسرش مي‌اندازد که پنج سال پيش ترکش کرده، از او خواستگاري مي‌کند و جوابِ «نه» مي‌گيرند. به رغم مخالفت برادر شوهرهايش و بااين‌که بالاخره کافه را مي‌بندند، باز ايستادگی کرده و ميدان مبارزه را ترک نمي‌کنداما، در واقع همه‌ي اين‌ها انتظاراتي است که يک جامعه‌ي مرد‌محور از يک بيوه‌زن دارد؛ که بعد از مردش حصار و برج و بارويي دور خود بکشد، حريمي ‌که هيچ مردي جرات راهيابي به آن را نداشته باشد ـ همه‌ي تلاش‌ها در اين راه بي‌ثمر مي‌ماند. معمولا يکي از دل‌نگراني‌هاي مردان اين است که همسرشان بعد از آن‌ها ازدواج نکند! و زني مقبول است که فداکارانه جواني‌‌اش را به پاي فرزندانش بريزد و تنها دغدغه‌ي او بزرگ کردن آن‌ها باشد؛ در مقابلِ مصائب و دشواري‌ها يک تنه بايستد و مردانه مقاومت کند. چنين زناني ارتقاء درجه مي‌‌يابند و نام «مرد» به خودمي‌گيرند!نکته‌ي ديگر اين‌که نويسنده و کارگردان فيلم با سوء استفاده از موضوع جنگ وموجه جلوه دادن همه جانبه‌ي اين زن جنگ زده، او را در تقابل با فرهنگ و سنت‌هاي آذربايجان قرار مي‌دهد؛ گويي او از جائي آمده با فرهنگ غير مرد سالارانه که در مقابل عرف و عادت‌هاي کاملا مردسالارانه‌ي محل زندگي فعلي‌اش سر فرود نمي‌آورد و درجواب کساني که مي‌گويند اين‌جا رسم اين است که بعد از مرگ شوهر بايد زنِ برادر او شود، مي‌گويد مگر من به رسم اين‌جا آمده‌ام ـ حتی جاریِ او در اين کار مصر است! بقيه هنرپيشه ها که يا به زبان ترکي و يا با لهجه‌ي ترکي صحبت مي‌کنند مي‌خواهند او را متقاعد کنند که به رسم آن ‌ها گردن نهد، و او که خود را تافته‌ا‌ی جدا بافته از مردم آن‌جا و خانواده‌ي شوهرش مي‌داند، مخالفت مي‌کنداين فيلم در منطقه‌ي مرزي شمال‌غرب کشور فيلمبرداري شده است. (در پايانِ فيلم از روستاي قره ‌ضياالدين، و شهر‌هاي خوي و ماکو نام برده مي‌شود.) در کل فيلم، رسم مذکور چنان به مردم منطقه تعميم داده مي‌شود که براي خود ما آذربايجاني‌ها غريب است! و بلافاصله بعد از ديدن فيلم ممکن است اين سوال پيش آيد که در کجاي آذربايجان چنين است که زن شوهرمرده به عقد برادرشوهرِ متاهل! او در‌مي‌آيد؟ البته در بعضي خانواده‌ها و به‌ندرت پيش مي‌آيد که بعد از فوت زن يا شوهر شخص، براي اين‌که آدم غريبه‌اي ناپدري يا نامادري فرزندان متوفي نشود، آن‌ها با خواهر زن ويا برادر شوهر مجرد خود ازدواج مي‌کنند که مختص جای خاصی نيست؛ اما با قاطعيتي که در فيلم براي ثبوت اين موضوع ديده مي‌شود جاي هيچ شبهه‌اي نمي‌ماند! برای اطمينان از اين‌که شايد چنين چيزی در منطقه‌ی ساخت فيلم وجود دارد که کارگردان قصد انگشت گذاردن روی آن را داشته که ما آذربايجانی‌ها از آن بی‌خبريم!، با پرس و جو از اهالي اين شهر‌ها و روستاها و حتي محققين آن‌جا متوجه تعجب آن‌ها، بيش از خودمان مي‌شويم. بدتر از همه اين‌که مادر شوهر ريحان که زني افليج است براي قانع کردن او مي‌گويد که اين‌جا مردان مي‌فهمند چي درست است و چي غلط. در اين فيلم بقيه‌ي زن‌ها به جز ريحان کاملا منفعل، غير کنشگر، مطيع و حرف‌شنو هستند، حتي مادر شوهر او. اما همه‌ي ما مي‌دانيم که در آذربايجان به‌ويژه در روستاهاي آن، زن، حداقل در مقام مادر از چنان اقتدار و منزلتي برخوردار است که هيچ‌گاه چنين حرفي را بر زبان نمي‌آورد و مادران جلوي روي فرزندان و عروسانشان چنين خوار و زبون نيستند. در نقد و بررسي فيلم هم بعد از پخش فيلم، مي‌گويند چنين رسمي را نه تنها اين قوميت، بلکه برخي قوميت‌هاي ديگر ايراني نيز دارندـ که البته شايد در مناطقی اين چنين باشد. ولی به‌نظر مي‌رسد لازم است قبل از چنين بذل توجهاتي به قوميت‌هاي ايراني، کمي بيشتر در مورد آن‌ها تحقيق شود؛ و نيز در نماياندن زن ستيزي و مشکلاتي که زنان درهمه جا و به اشکال مختلف با آن مواجهند، به بيراهه نرويم. هرچند منتقد فيلم معتقد بود اين فيلم قصد پرداختن به مشکلات يک زن را نداشته و از منظر انساني به موضوع نگريسته و از بازگوييِ به قول خودش، موضوعات ‌نخ‌نماي فمينيستي پرهيز کرده، اما من نمي‌دانم اگر او مرد بود با کدام يک از اين معضلات دست به‌گريبان مي‌شد؟

زن در صلح خانوادگی و جهانی

اولدوز صادق
صلح باعث توسعه‌ي جهاني استدر دنياي پيش روئي كه خشونت بيداد مي‌كند و روز به روز بر آمار جنگ و خشونتهاي پنهان و آشكار افزوده مي‌شود و انساني درنده خويتر تحويل جامعه‌ها مي‌دهد، مقش خانواده در اجراي صلح بسي عميقتر از ساير نهادهاست.خانواده به عنوان نهادِ كوچكي از جامعه، نقشي اساسي‌تر از بقيه نهادها را داشته و دارد، چرا كه شخصيت انسانها از همان اوان كودكي ازبطن خانواده شروع به رشد مي‌كند.در سيستم خانواده اگر چه سرپرست و حامي را پدر معرفي كرده‌اند و اما نقش مادر در اين ميان بسيار مهمتر و كارسازتر است.امروزه هجوم سيل‌آساي فيلمهاي آكنده از خشونت و كشت و كشتارها در بين نوجوانها و جوانها الالخصوص در بين پسرها، آثار بسيار شومي به جاي گذاشته است و آينده‌ي بسيار شومتري را نيز بر جاي خواهد گذاشت، چرا كه شاهد ترويج بيشتر چنين فيلمهاي خشونت‌باري نسبت به سالهاي قبل هستيم.با مقايسه در فيلمهاي گذشته و امروز شاهد زير سؤال رفتن حس انساني، عشق و همياري و فداكاري و... هستيم، چنانچه در گذشته حسهاي جوانمردي، كمك رساني، همدلي و... بسيار احساس مي‌شد ولي امروزه كشت و كشتار، فردگرايي، ترويج خشونتهاي دروني، تحقير، ضعيف‌كشي و... بيشتر رايج است. در روح و روان اكثر پسرهاي امروز رسيدن به اوج به اصطلاح بزن بزن‌ها و خشونت‌هاست، اگر كسي از نظر جسمي ضعيف باشد و مخالف خشونت با او به عنوان موجودي پست و زبون برخورد مي‌شود و او در كنج جامعه تنها باقي مي‌ماند و تمامي اينها و ارزشهاي فرهنگي در هر جامعه و قدرتِ مردانگي كه تبليغ مي‌شود و تسلط مردان با زور و قدرت بازو و طرفداري سيستمِ جامعه از جنس مذكر به عنوان جنس برتر و توجيح حس خشونت بار او چه در خانواده و چه در جامعه و... باعث مي‌گردد رابطه‌ي خشونت بار مردان رابطه‌اي انكارناپذير باشد.حتي در خانواده‌ها نيز پسران بر طبق روشهاي خشونت‌طلبانه پرورش مي‌يابند. نوع اسباب‌بازيهاي پسران و تصوري كه خانواده‌ها از آنان براي خودشان ارائه مي‌دهند و اوقات فراغت آنان را با كارتونهاي خشن پر مي‌كنند و دائماُّ گوشزد مي‌كنند كه: «تو مردي و مرد بايد قوي باشد و...» و او قوي بودن را در كشت و كشتارها، زدن خواهر خود، كشيدن موهاي مادرِ خود و... مي‌بيند و وقتي در مقابل آن، مقابله‌اي نمي‌شود، چرا كه بايد پسر بتواند در جامعه‌ي خشنِ بيرون، از خود دفاع كند و پيروزمند بزرگ شود و... .در اين ميان نقش دختران و زنان در مقابله با اين جريانها و اجراي صلح در خانواده و جامعه بسيا ارزنده خواهد بود. زنان با وجود تبليغات وسيع در رسانه‌هاي جمعي _ وارد جريانهاي خشونت‌آميز شده اند_ هنوز آلوده‌ي اين خشونت جهاني نگشته اند، هر چند سيستم سرمايه‌داري در صدد اجراي اين طرح مي‌باشد ولي تا اجراي آن شايد فاصله‌ي زيادي داشته باشيم.هنوز زنان با وجود تمامي اينها بزرگترين پيام‌آوران صلح و امنيت در جهانند و هزاران هزار تشكلها و انجمنها براي اين امر داير كرده‌اند و اين جاي بسي خوشحالي است، بنابراين با چنين وضعيتي مادر با القاي صلح، دوستي، زيبايي مي‌تواند كودك خود را تحويل جامعه دهد و روح او را تا مي‌تواند از خشونتهاي بي‌رويه و زيان‌آور صيقل دهد. در عصري كه جاي انسان و انسانيت و زيبايي‌شناسي بسيار خالي است و پيشرفت سريع تكنولوژي بصورت كاذب و سريعتر از اخلاقيات و معنويات ـ خسارتهاي جبران‌ناپذيري را به بار آورده است، زنان كه اوقاتي آزادتر و روحي قابل قبولتر دارند مي‌توانند جهان را با نگرشِ جديد دگرگون كنند و انقلابي عظيم به راه اندازند و توسعه‌ي جهاني را با نگرشِ صلح‌طلبانه پيش برانند و اگر زنان اين امتياز را دارند كه روحي صلح‌طلب دارند و ترويج دهنده‌ي صلح و آرامش و امنيتند بايد سعي كنند اين امتياز را از دست ندهند، چرا كه بعد از اين انسانها به صلح بيشتر از جنگ نيازمندند.همچنين زنان با اين امتياز مي‌‌توانند موقعيت خود را به ثبوت برسانند و با برپائي پرچم صلح و آرامش جهاني، جايگاه انسانيِ خود را زيباتر بازيابند و موج ديگري را در جهان رايج گردانند كه جهان و بشريت تشنه‌ي آن است.به امید چنین روزی

زنان معمار جامعه‌ي مردسالار

مريم زرع چاركي
اگر شكسپير خواهري داشت كه به اندازه‌ي برادرش از نبوغ برخوردار بود و مثل او زندگي مي‌كرد و به اندازه‌ي او استعداد داشت، استعداد او هرگز نمي‌توانست به ثمر برسد و به صورت آثار ادبي تظاهر يابد زيرا او مجبور بود، همان نقشهايي را ايفا كند كه به صورت كار در خانه و وظايف مادرانه به زنان تحميل مي‌شود.مردها تمام تجربياتي را كه يك انسان مي‌تواند كسب كند تجربه كرده‌اند، در حاليكه زنان از كسب تمام اين تجارب منع شده‌اند. در چنين شرايطي چگونه نبوغ يك زن مي‌تواند شكوفا شود؟تجربه‌ي نيمي از جمعيت كره‌ي زمين ناديده گرفته شده است. زنان از شخصيتهاي قالبي ساخته‌ي فرهنگ مردسالار دنباله‌روي مي‌كنند.اگر ساختار جامعه را در نظر بگيريم به اين نتيجه مي‌رسيم كه پدرسالاري در آن حاكم است. طبيعتاُّ چنين جامعه‌اي خود را از ديدگاه مردانه تصوير مي‌كند و زن و مرد هر دو در چنين جامعه‌اي خود را زير پوشش فرهنگ غالب قرار مي‌دهند و فرهنگ را از ديدگاه مردانه مي‌بينند. در چنين فضايي فرهنگ زنانه به صورت غيررسمي و زيرزميني، فرهنگ اقليت شناخته مي‌شود كه گوشه‌ي كوچكي از تجربه‌ي انساني را در اختيار دارد. مسلماُّ در چنين جوامعي كه ميراث‌دار قرنها ساختار استبدادي‌اند، مرد و زن هر دو به عنوان انسان قرباني‌اند اما زنان قرباني‌ترند...زناني كه در جامعه فعالند و شخصيت مستقل دارند به عنوان [نمونه] زناني كه فاقد زنانگي‌اند، گمراهند، نامتعادلند، معرفي شده‌اند. و ساير زنان حالاتي بچه‌گانه دارند، غيرمنطقي‌اند، لوسند، غيرفعّالند، عروسكي‌اند و يا كلفت [مآب].متاسفانه ما زنان در تشخيص كليشه‌هاي جنسي و زير سؤال بردن ايده‌‌هاي راجع به شخصيت و جنسيت، استراتژي لاك‌پشتي برگزيده‌ايم. آهسته حركت مي‌كنيم و چون خطري تهديدمان كند، سر عقب مي‌‌كشيم و در لاك خود براي مدّت مديدي فرو مي‌رويم و اين انرژي و هزينه هرگز براي بيرون آوردن لاكي كه به زور بر تن‌مان پوشانده‌اند، كافي نيست. زمان آن فرار رسيده است كه بهاي آزادي و آزاد زيستن را بپردازيم و نهراسيم از تأييد نشدن، بي‌پناه شدن و سركوب شدن... زمان آن فرا رسيده است تا زنان به جاي آنكه مثل مردان بنويسند، انگشت روي تابوها بگذارند. ما زنان متأسفانه كمتر شده است، احساس خواهرانه‌اي نسبت به يكديگر داشته باشيم تا بدين وسيله احساس رقابت با يكديگر را جهت جلب توجه مردان و نفرت به ساير همجنسان و اعتقاد به پايين بودن زنان را كنار بگذاريم و با اعتماد به يكديگر و كمك ساير زنان در برابر نابرابري و تخريب مقاومت كنيم و با همياري و كمك يكديگر به سوي يك نظم جديد اجتماعي حركت كنيم...زنان در گذشته آينه‌هايی بودند كه با قدرت جادويي و لذت‌بخش خود تصوير مردان را دو برابر اندازه‌ي طبيعي منعكس كرده‌اند. به كارگيري اين قدرت مصلحتي از آنها نقش ابزاري ساخته است. بي‌آنكه خود بدانند با آراستن خود طبق سليقه‌ي مردان به آن دامن زده‌اند... افراط و تفريط فرهنگ جامعه نيز موجب تداوم آن گشته است. در جهاني كه از بحران تنوع زجر مي‌كشند زنان همانقدر آسيب مي‌بينند كه وقتي آنها را چون درّي در صدف نيازمند مراقبت و حمايت مي‌پنداريم. استثمار زن حد و مرز نمي‌شناسد. فراخور هر جامعه‌اي ماسك عوض مي‌كند، اين عوامل در كنار هزاران عامل ديگر دست به دست هم مي‌دهند، تا همگي در زندان ايدئولوژي زن بودن اسير شويم. آيا زمان آن فرا نرسيده است تا كمال مطلوب زنان فرشته در خانه بودن نباشد؟ كه از زنان مي‌خواهد دلسوز و فروتن و پاك باشد تا آنها هم براي پيش بردن هدف خويش گاه حتي به [اغداگري] و چاپلوسي نياز داشته باشند.آنقدر ژست شهروند مدرن را به خود گرفته‌ايم كه شايد بدانيم و باور نكنيم كه به شيوه‌هاي مختلف با تفاسير مختلف، عرف، كليشه‌ها، تابوها دختران و زنان را مجاب مي‌كند كه همچون گذشته شرم و حيا به فرج دهند. اما شرم و حيا براي چه چيز، براي زندگي؟ تلاش براي انسان زيستن؟ و برخورداري از حقوق مساوي؟ شايد هم شرم براي تجربه اندوختن؟اين عرف و كليشه‌ها و نگرشها به شكل يك بيماري اجتماعي چنان مرموزانه در روح و جسم جامعه ريشه دوانيده است كه حتي ما زنان روشنفكر و اهل مطالعه هم گاهي چون گنجشكي خيس دنبال پناهگاه مي‌گرديم غافل از اينكه هر پناهگاهي امن نيست. پناهگاهي كه زنان صبور ما را دعوت به تمكين و گذشت و صبر مضاعف مي‌كند امن نيست. پناهگاهي كه ما را از درون بجود و ما را بيشتر از ديروز مجبور به خودسانسوري و پنهان كردن چهره‌ي ممنوعه‌ي خود بكند امن نيست. متأسفانه در شهرهاي سنتي تعداد خانواده‌ها با جوي بسته بي‌شمار است.زنان و دختران ما در اين پناهگاههاي به ظاهر امن از درون مي‌پوسند، تهي مي‌شوند از رؤياها و آرزوهايي كه هر انساني به حكم انسان بودن خويش حق رسيدن به آنها را دارند...اين زنان مجبورند تجربه‌هاي زندگي مادران و حتي مادربزرگانشان را به گوش بسپارند براي دختر خوب بودن، سر به زير بودن براي همسري فداكار و نمونه بودن...انسان معاصر در جهاني كه زندگي مدرن او را از هر سو احاطه كرده است نياز به تعريف ارزشها هنجارها، در فراخور زمان خود دارد... واگرنه جامعه‌ي بيمار ما بيمارتر خواهد شد... و انسانها چه مرد و چه زن بيشتر از ديروز ، آشفته‌تر و افسرده‌تر همديگر را تحمل خواهند كرد.تا بوده همين بوده كه بايد مواظب اين موجود ناتوانِ ظريف حساسِ آسيب‌پذير باشي!!! مردان وظيفه دارند از مايملك خود محافظت كنند، جاي تأسف است كه انتقال اين تفكر مردسالارانه از نسلي به نسل ديگر توسط خود مادران و بانوان قدرت مي‌گيرد... از دوران كودكي به مرد تفهيم مي‌شود كه مسئوليت سرپرستي و قيوميت زن، خواهر، مادر به عهده‌ي توست. غير از تو پناهي ندارند قدرت دفاعي ندارند، اگر غفلت كني ربوده مي‌شوند و بيچاره مردي كه اموالش را، اسبش را، زنش را از دست بدهد. آموزه‌هاي فرهنگي و عرفاني و اخلاقي ما به مردان توصيه‌هاي اكيد مي‌كنند كه زن، پول و جواهرات و حتي دين خود را پنهان نگه داريد. نه تنها جواهرات و مسكوكات و چهره‌ي زن بلكه صداي زن هم بايد مستور بماند... اين آموزه‌ها بر بستر جامعه‌اي چنين متزلزل به زن باورانيده كه تو ناتواني و بدون وابستگي و تكيه بر قدرت مرد قادر به ادامه‌ي حيات نيستي بنابراين او را به فرمانبرداري هر چه فزون‌تر سوق داده است باوري كه در فرهنگ معاصر به خودي خود در قالب يك عادت، اطاعت در برابر نظام فرهنگي زن‌ستيز را به زنان تحميل كرده است...جامعه‌ي ما از مرضی به نام «عادت» زجر مي‌كشد. پيش از هر چيز به نظر مي‌رسد كه اين عادتها در دامان مادران و در هنگام طفوليت در ذهن مرد نطفه مي‌بندد. مشكل اصلي در عدم توجه و حساسيت زنان نسبت به سرنوشت خويش و نسبت به سرنوشت نسل آينده است. در سستي ديرپايي نهفته است كه شهامت حركت و انتقاد از ديوار بسته زندگي را از زن ايراني ستانده است. آري ريشه اين گونه تبعيض‌ها و منشأ اين رابطه‌هاي معيوب را بايد در قدم اول در خودمان جستجو كنيم. ما زنان محافظه‌كار، منفعل، خودسانسور و مصلحت‌بين و عافيت‌طلب هستيم و مطيع و مغلوب شده‌ايم، فرهنگ اعتراضي نداريم از حقيقت‌گويي بيمناكيم و به اين وضع خو كرده‌ايم، از اضطراب دگر انديشي گريزانيم و اين چنين با فرهنگ زن‌ستيز كنار آمده‌ايم. زن ايراني تا لحظه‌اي كه مصلحت‌بيني شگرف و ديرينه‌ي خود را به پاي حقيقت‌گويي فدا نكند، تا لحظه‌اي كه اراده‌اش به تغيير شيوه‌ي معتاد زندگي استوار نشود، نمي‌تواند سرنوشت خود را به اختيار برگزيند

دانشگاه و کمپین

دانشگاه و کمپین
سراغ چند دختري كه جلوي در دستشويي دور دختري را احاطه كرده‌اند مي‌روم ... هر جمع 5 يا 6 نفري بهترين روش براي دادن
فرم و شركت در بحث احتمالي آنهاست. اين جمع‌ها براي توضيح دادن در رابطه با كمپين بهتر از افرادي كه تكي به آنها مراجعه مي‌كنيم، هستند. دختري براي آرام كردن دوستش يك ريز فحش مي‌دهد. با كمي حوصله متوجه مي‌شوم كه نثار مردها مي‌كندبا لبخندي مي‌پرسم فرصت خواندن اين فرم را دارد يا نه؟مي‌گيرد تا آخر مي‌خواند پوزخندي مي‌زند و مي‌گويد اينها به چه درد ما مي‌خورد خانم؟ ما سياست نداريم. ما ساده‌ايم. همه چيزمان شده است مردها. توي اين دانشكده از هر 10 نفر 8 نفر درگير مسائل عاطفي هستند و بيشتر آنها هم با شكست مواجه مي‌شوند. اگه تحقيق مي‌كنيد راجع به اين چيزها تحقيق كنيد كه كاربردي‌تر است. مي‌دانيد چقدر انرژي از خانم‌ها مي‌گيرد آن هم به خاطر فرهنگ غلط و عدم آموزش مي‌گويم: ولي قانون هم بُعدي از ابعاد زندگي ماست چيزي كه فقط به هنگام آسيب‌پذيري قدرش را مي‌دانيم و مواقع ديگر از آن غافليم. در ثاني يك قانون درست و برابر و انساني سبب اشاعة فرهنگ در جامعه مي‌شود. دقيقاً نمي‌دانم تا چه حد حرفهايم را متوجه مي‌شود ولي پيوستن ديگر دوستانش به بحثمان گفتگو را ادامه مي‌دهد مي‌گويد: ايراد ما زنها اين است كه احساس و عشقمان را به مردها ثابت مي‌كنيم وقتي آنها متوجه اين موضوع مي‌شوند كه ما درست خودمان را در اختيار آنها مي‌گذاريم آنها هم نسبت به ما بي‌تفاوت مي‌شوندمي‌گويم شايد زنها بيشتر از مردها از تنهايي و تنها ماندن زجر مي‌كشند، تنهايي باعث مي‌شود آنها به خيال پناه ببرند، خيال‌بافي آنها را از واقعيت دور مي‌كند در واقع خيال دشمن واقعي آنها مي‌شود و از آنها موجوداتي ظريف و حساس مي‌سازد. روبرو شدن با محيط بيرون آنها را در برابر حوادث و اتفاقات مي‌پزد اما عدم حضور آنها در جو بيروني آنگونه كه براي مردان ميسر است باعث مي‌شود كه آنها نجات خويش‌، رهايي خويش، آرامش خويش را به واسطة مردان جستجو كنند اگر در يك رابطة عشقي شكست بخورند به مرد ديگري پناه مي‌برند كمتر زني در اين موقعيت به درون خود رجوع مي‌كند به احساس‌هاي دروني خود نقاظ ضعف و قوت خود و به استعدادهاي دروني خود. براي همين زن‌ها مجال شكوفا شدن استعدادهاي دروني‌شان را هزاران بار كمتر از مردان مي‌يابند. البته اين يك ديد شخصي بود علت‌ها فراوان است ولي كمپين و جمع‌آوري امضاء‌ها فعاليت خود را در راستاي برابري قانوني متمركز كرده است و البته آگاهي‌دهي ركن اساسي آن است. جملگي فرم را امضاء مي‌كنند. يكي از آنها دو فرم مي‌گيرد كه هفته بعد پر شده‌اش را تحويلم دهد. چند دفترچه به آنها مي‌دهم با هم دست مي‌دهيم برايم آرزوي موفقيت مي‌كنند
مانا

یک امضا یک تجربه

کمپین و دانشگاه
با اينكه چند نفر از دوستان و آشنايان حتي قبل از برگزاري كارگاه آموزشي فرم را امضاء كرده بودند، ولي خيلي دلم مي‌خواست كه برخورد كساني را كه نمي‌شناختمشون را با اين موضوع ببينم.توي دانشگاه سه تا دختر دانشجو كنار هم نشسته بودند و داشتن با هم گَپ مي‌زدند دو برگ پر شده و يك برگ نيمه پر داشتم كه به هر كدامشان يكي دادم و با لحن خيلي رسمي بهشون گفتم اين برگ‌ها را به دقت بخوانند و اگر صلاح ديديد امضايش كنيد ازشون فاصله گرفتم و از چند قدمي هراز گاهي يه نگاهي بهشون مي‌انداختم تا ببينم چه عكس‌العملي دارند. نمي‌دانم كجاي بيانيه رو خوندن كه تقريباً هر سه‌شون يه پوزخند زدند. يهو ديدم بدون اينكه چيزي ازم بپرسن خودكارها رو از كيفشون درآوردن و بعد از اينكه با هم يه مشورت كوتاهي كردن اسمشون رو رو برگة نصفه‌پر نوشتن كه من هم فوري رفتم جلو و گفتم بهتره يه توضيح كوتاه در مورد اين طرح بهتون بدم و بعداً امضاش كنين. اولاً اين خواستها سياسي نيست و كاملاً صنفي است. ثانياً تا يك ميليون امضاء جمع نشه امضاء ها پيش ما مي‌مونه. در اكثر شهرهاي بزرگ اين كار انجام مي‌شه و تا مدتي سراسري خواهد شد. واسم خنديدند. حاميان و متوليان اين طرح رو گفتم كه به جز شيرين عبادي بقيه‌شون رو نمي‌شناختن.بعد هم در مورد قسمت اولويت‌هاي قانوني، عناويني را كه در دفترچه بود برايشان شمردم و ازشون خواستم تا اگه سؤالي دارند بپرسن.هرسه‌شون برگ رو پر كردند و در قسمت اولويت‌هاي قانوني نوشتند. «همة موارد فقط يكي‌شون ازم پرسيد آقا اين كار براي شما چه نفعي داره؟ منم يه لبخندي زدم و برگها رو ازشون گرفتم. آدرس سايت تغيير براي برابري رو روي تيكه كاغذ نوشتم و ازشون خواستم تا حتماً اين سايت رو ببينن.بايد بگم كه استقبال روي هم رفته خيلي خوبه و اكثر دانشجويان دختر برگه رو امضاء مي‌كنن البته عمده‌ترين عواملي هم كه نمي‌گذاشت بعضي‌ها امضاء كنن يكي عامل ترس و ديگري ضدّيت اين خواست‌ها با دين اسلام بود كه سعي مي‌كردم در اين مورد هم توضيح بدم.از بين موافقين و مخالفين اين طرح هم كساني بودند كه مي‌خواستن باهام بحث كنن سعي مي‌كنم با كسي وارد بحث نشم در چنين مواردي بهشون دفترچه تأثير قوانين بر زندگي زنان رو مي‌دادم و ازشون مي‌خواستم تا به دقت بخوننش.برخوردهاي جالبي رو هم ديدم كه بعضي‌هاشون رو مي‌نويسم:يه دختر وقتي اين بيانيه رو مي‌خوند يهو گفت: اي واي يعني در قوانين ما چنين چيزهايي وجود داره! من اصلاً از اين چيزها خبر نداشتم.دو دختر ديگه بهم گفتن اين چيزهايي كه اينجا نوشتين دروغه!يكي گفت: نتيجه اين كارها كي معلوم مي‌شه. گفتم بعد از جمع‌آوري يك ميليون امضاء گفت: پس بايد در عرض چند روز مشخص بشه ديگه !!!يه دختر باهام در مورد ديه در قانون بحث كرد و گفت در بين مواردي كه شمرديد ديه كاملاً عادلانه است!چند نفر بهم گفتن مي‌شه امضاء كنيم ولي اسممون رو ننويسيم!بعضي‌ها هم امضاء مي‌كنند و مي‌گن با اين چيزها هيچ‌چي عوض نمي‌شه.سه نفر فقط اسم كوچيكشون رو نوشته بودن! وقتي برگها رو گرفتم ازشون خواهش كردم كه شهرت خودشون رو هم بنويسن
آیدین سعیدی

فادلاآمرا:رهبر جنبش،نه هرزه و فرمانبردار

فادلا آمرا رهبر جنبش " نه هرزه و نه فرمانبردار"
در سال 2002 بر پائی جنبش " نه هرزه و نه فرودست " نام فادلا آمرا را در فرانسه شهره کرد. اين کارزار بی سابقه توجه افکار عمومی را به خشونت هائی که دختران و زنان در محل های فقير مهاجر نشين قربانی آن هستند جلب می کند . امروز اين جنبش دامنه فعاليت خود برای آزادی و برابری زنان را به خارج از مرزهای فرانسه گسترش داده است.فادلا آمرا در گفت و گو با شهلا شفيق ش.ش: تو در جریان جنبش زنان در ایران هستی که برای رفع تبعیض و برابری حقوقی با مردان مبارزه می‌کنند. آنان از قانون‌گذاران می‌خواهند که به تعهدات خود در قبال کنوانسیون‌ها و ابزارهای قانونی ملل متحد که ایران امضاء کرده است عمل کنند و قوانین کشوری را که با تعهدات در تناقض‌اند تغییر دهند. مايلم بگوئی به چه دليل به صف حاميان اين جنبش پيوستی
ف: می دانی که جهت گيری جنبش ما درمسير پیشرفت و ارتقاء آگاهی در بستر ارزش‌های جهان روا‌ست. دفاع از این ارزش‌ها برای ما فوق‌العاده مهم است. ما از هیچ شروع کردیم. از محله‌های فقیر به سوی بیرون. هر مبارزه‌ای که در جهت آزادی فرد، و به ویژه آزادی زنان صورت بگیرد، برای ما بسیار اهمیت دارد و از آن حمایت می کنيم. بعلاوه ما نیازمند بهره گرفتن از مبارزات فمینیست‌هایی هستيم که از کشورهائی چون مراکش، الجزایر، خاورمیانه و ایران می‌آیند. امروزهمبستگی هر چه بیشتر با مبارزات زنان در این کشورها براي من خيلی مهم است. همچنين مهم است که مبارزات فمینیستی موجود برای آزادی و برابری را در این کشورها انعکاس دهيم.زنان ایرانی همواره برای من یک نمونه‌اند. مبارزات فمینیستی هميشه در این کشور وجود داشته است. جنبش يک ميليون امضا حرکتی بسيار برانگيزاننده ‌ست، چرا که به نحو هوشمندانه‌ای مناسبات پدر سالارانه را نشانه گرفته و به تقابل با نظم مسلط پرداخته است. این به ما نیز قوت قلب می‌دهد. دختری که در این جا در یک محله فقیر نشین زندگی می‌کند، وقتی زنان ایرانی را می‌بیند که برای آزادی و برابری به مبارزه برخاسته‌اند، دلگرم شده و نیروی بیشتری برای مبارزه با مرد سالاری پیدا می‌کند.وقتی ما کار خودمان را در محله‌ها شروع کردیم و با خشونت علیه زنان به مبارزه برخاستیم، تکیه‌گاه ما به ويژه زنان فمینیست مراکشی و الجزایری و غیره بودند. ما باید ادامه دهیم و این سیلی محکمی خواهد بود به کسانی که آزادی و برابری زنان را غربی یا متعلق به سفید پوستان قلمداد می‌کنند. و این کار، خاصه بر عهده زنانی‌ست که نه در فرانسه اند و نه در اروپا یا غرب، بلکه در کشورهای عرب و یا مسلمان برای آزادی و برابری زنان به مبارزه برخاسته‌اند. من نمی‌دانم این‌هایی که بیانیه می‌دهند و جنبش ما را متهم به چه و چه می‌کنند، این زنان را به چه چیزی متهم خواهند کرد؟ بهترین کار آن است که به ایشان بگوییم: «به زنان ایرانی، مراکشی، الجزایری و حتا به زنان سعودی نگاه کنید که برای آزادی و برابری به حرکت درآمده‌اند». این بهترین راه برای پاسخ به این عیب‌جویان است
ش.ش: فادلای عزیز تو خود را مسلمان می دانی و در عین حال با فمینیسم اسلامی مخالفی. مايلم در اين باره بگوئی.ف: برای برخی مسلمان و در عین حال فمینیست بودن متناقض است، اما برای من چنین نیست. به این دلیل ساده که مبارزات فمینیستی، ضرورتا مبارزه‌ای‌ست برای دموکراسی. نکته دوم این که آزادی وجدان امر بسیار مهمی است که رهایی زنان را، علیرغم خواست‌گاه اجتماعی و تعلقاتی که دارند، امکان‌پذیر می‌کند. آزادی وجدان، وجدانی که در ورطه‌ی تاریک‌ اندیشی نمی‌افتد از نظر من اهمیت اساسی دارد. من مسلمانم اما خشک‌اندیش نیستم، بنابراین، مبارزات زنان مطلقا تناقضی با باورهای مذهبی من ندارد. مبارزات فمینیستی برای من به معنی اختیار بدن خود را داشتن، بهره‌مندی از آزادی بیشتر و رسیدن به برابری زنان با مردان است. اولویت برای من این است که زنان صاحب اختیار بدن خود باشند ، بدون هیچ اجباری، بدون هیچ فشاری از هر سو که باشد.به نظر من فمینیسم اسلامی، مفهومی متناقض است، چرا که به محض قبول حق زنان در اختيار بر جسم و جان خود، ارجاع آن به قانون مقدس معنائی ندارد. برای همین است که من با فمینیسم اسلامی مخالفم و می‌خواهم بگویم «من بی‌خدا نیستم، مسلمانم، اما مدافع ارزشهای جهان روا هستم و خواهان برابری حقوق زنان با مردان
ش.ش: خوب است قدری در اين باره توضيح دهی که در کشوری مثل فرانسه جنبشی چون «نه هرزه و نه فرمانبردار» چه ضرورتی دارد؟ف: اگر ارزش‌های جمهوریت چون آزادی و برابری و لائیسیته در محله‌هایئ که ما از آن برخاستيم به عمل در می آمد نیازی به جنبشی چون «نه هرزه و نه فرمانبردار» نبود . اما ما در وضعیتی هستیم که ارزش‌های جمهوری در دروازه‌های محله‌های فقیرنشین متوقف می‌شود. میان محله‌هایی که مشکل خاصی ندارند، محله‌های مرفه نشین و محله‌هایی که از نظر اجتماعی دارای مشکلاتی هستند، خط فاصل هائی وجود دارد. نهادهایی که در محله‌های ما هستند، محله‌هایی که من گتو می‌نامم، حامل ارزش‌های جمهوری نیستند. در این محله‌های گتو مانند، افراطی گری مذهبی حضور دارد. این محله‌ها حتا پس رفته‌اند. در سال‌های دهه 70 زنان برای این که صاحب بدن خود باشند مبارزه کردند و آن را به دست آوردند، در این محله‌ها ما آنقدر پس رفته‌ایم که تازه در 2002 خواهان رسیدن به چنین چیزی می‌شویم . اما مسئولیت پیدایش این مجموعه‌های بسته، از جمله با مردان و زنان سیاسی متعلق به احزاب راست و يا چپی است که در اين محله ها کار را در دست دارند . اینان برای حل مناقشات موجود در این محله‌ها متوسل به افرادی می‌شوند که به خودشان لقب امام داده‌اند و یا قلچماق‌های محل را به عنوان برادر بزرگ برای خواباندن شلوغی‌ها به کار می‌گیرند که در هر دو صورت به استقرار پدرسالاری در این محله ها می‌انجامد. اگر چه این مناطق به یمن فعالیت پیگیر نهادهایی همچون جنبش ما در حال تحول‌اند، اما ما شاهد پس‌رفت‌هائی نیز هستیم. برای آگاه گری در این زمینه کار بسیار است . طی سال‌های گذشته، کاری که در این مناطق شده و یا اجازه داده اند که بشود، همه در جهت خراب کردن جمهوری و ارزش‌های جمهوریت بوده است. امروز، بازگرداندن واحیای این ارزش‌ها در قلب این محله‌ها، به کار و فعالیت انجمن‌ها و نهادهای مدنی، و از جمله جنبش ما بستگی دارد. برای این کار باید یک نیروی ضربتی فراهم آورد و درمناسبات توازن قوا، در عرصه سیاسی به حساب آمد و دستیابی به برابری جنسی را در این محله‌ها میسر نمود
ش.ش: تو در صحبت‌هایت از مشکلات محله‌های فقیرنشین یاد کردی، در حالی که برخی از عیب‌جویان جنبش شما، تشکیلات تان را به همکاری با بورژوازی متهم می‌کنند، نظرت چیست؟ این را هم بگویم که اخیرا بیانیه‌ای به امضای عده ای منتشر شده که در آن از فمینیسم سفید، فمینیسم سیاه و غیره سخن رفته است.... در مورد این انتقادات چه می گویی؟
ف: بی‌تعارف بگویم، من ترجیح می‌دهم با آن بورژوازی که از برابری و آزادی برای همگان سخن می گوید متحد شوم تا با هواداران نسبیت فرهنگی که زمینه ساز سرکوب زنان هستند. من اصلم خارجی‌ست و بدیهی است که به فرهنگ خانواده خود علاقمندم و مشکل هویت ندارم. از کودکی می دانم که ما سنت‌هایی پدر سالار داریم. منظورم خاصه مذهب نیست، می‌گویم سنت. می‌دانم که این سنت‌ها، متأسفانه زن را سرکوب می‌کند. معتقدم که باید علیه این ‌ سرکوب جنگید. من اعتقادم بر این ست که نباید آزادی و برابری را بر پایه رنگ پوست و یا جغرافیا تعریف کرد. کسانی که می‌گویند جنبش ما با بورژوازی و سفیدها متحدشده، منظورشان این است که آزادی و برابری ارزش‌های غربی هستند. این واقعا شرم‌آور است. این بدان معناست که هرگز فکر نکرده‌اند که در کشورهای عربی، یا به طور کلی کشورهای مسلمان می‌تواند نیروهای دموکراتیکی وجود داشته باشد. به نظر من میان بن لادن و بوش، راه سومی هم موجود است. بدون این که بخواهم این دو را در یک ردیف قرار بدهم، معتقدم که راه سوم، راه پیشرفت و ارتقا آگاهی‌ست و من خودم را در این راه می‌بینم. کسانی که به نسبیت فرهنگی باور دارند و هرچه دلشان می‌خواهد علیه جنبش ما می‌گویند از دو حال خارج نیست، یا تمایلات راسیستی دارند و یا نگاهی نواستعماری که هنوز با آن تعیین تکلیف نکرده اند. من معتقدم می‌توان از افق‌های گوناگونی به مبارزه برای آزادی و برابری پیوست.ش.ش: راستی تو چگونه با فمینیسم آشنا شدی؟ف: من بامبارزه فمینیستی دیر آشنا شدم. اما حالا می دانم که زندگی ام از همان ابتدا با فمینیسم گره خورده ، از همان زمانی که در برابر برادرانم خواهان آزادی عمل شدم. من در خانواده‌ای بودم که آموزش پسر با دختر به کلی متفاوت است. اما آشنایی‌ام با فمینیسم به عنوان مطالبات سیاسی، بعدها بود. من با مبارزه علیه راسیسم شروع کردم و سپس به مبارزه فمینیستی رسیدم.ش.ش: اطرافیان و نزديکان تو چه عکس العملی داشتند ؟ف. پدر من کاملا با ماست. او هرگز نام ما را به زبان نمی‌آورد، اما با محتوای کار صد در صد موافق است. با این حال یک نگرانی کوچک دارد: در مورد دخترانش صد در صد حمایت می‌کند، اما در مورد همسرش قدری متفاوت است، هنوز نتوانسته از این مرحله بگذرد. همسرش برای او زن «خودش» است و در این مورد همچنان دست بالا را دارد، گرچه مادرم هم شورشی‌ست و بیش از گذشته آزادی دارد، اما به هر حال تا آخر خط نمی‌رود. من شاهد این دیالکتیک رابطه میان آن دو هستم که به من امکان می‌دهد که مشکلات رابطه زن و مرد را در جامعه‌ی پدرسالار قبیله‌ای بهتر درک کنم. من شاهد تحول پدر و مادرم هستم و می‌بینم چیزهایی هست که هنوز برای پدرم پذیرفتنی نیست. آزادی مادرم هنوز با اجازه پدر متحقق می‌شود، واقعا غیرقابل تصور است!پدرم می‌گوید (این را در کتابم هم نوشته ام)، «فادلا به ده تا مرد می‌ارزد!» و من با خودم می‌گویم زمانی ما در این مبارزه از نظر سیاسی و نظری پیروزیم که او بگوید: «فادلا، به ده تا زن می‌ارزد!» اما ما هنوز به این جا نرسیده‌ایم!می‌دانی؟ مشکل بزرگ من نه با پدران یا مادران بلکه با جوان‌های دور بر ما ست . البته نه همه، برخی. و این مختص محله‌های فقیرنشین نیست، وقتی به محله‌های مرفه هم می‌روم، می‌بینم همین طور است. در آن جا هم از بعضی پسرها می‌شنوی که می‌گویند: ما دلمان می‌خواهد که زن در خانه بماند و به بچه‌ها برسد، ما دوست نداریم که زن دستور بدهد! این نگاه مرد سالاری را در محله‌های مرفه هم مشاهده می‌کنی. در احزاب سیاسی هم همین طور است. امروز یک زن می‌خواهد، پس از این همه تحولات، رئیس جمهور شود، ببین چه خبر است! اما نباید پنهان داشت که این مشکلات در محله‌های فقیرنشین به مراتب سخت‌تر است و زنان وضعیت آسیب‌پذیرتری دارند. و تبعیض علیه زنان خارجی، به مراتب بیشتر و دو یا حتا سه برابر است.ش.ش: نام «نه هرزه و نه فرمانبردار» که به پس‌زدن‌ها و بحث‌های فراوانی انجامید، بسیار جالب است. فکر انتخاب این نام از کجا آمد؟ف: وقتی که که ما کارمان را شروع کردیم، به علت نامی که برگزیده بودیم، با انتقادهای زیادی مواجه شدیم. خوشبختانه ما در دموکراسی زندگی می‌کنیم و به یمن کار آموزشی انجام یافته برای توضيح چرایی این ا نتخاب ( که فریاد خشم است) ، نام ما حالا دیگر در اذهان مردم جا افتاده. امروز انتقادها در این باره بسیارکم است . من شخصا مایل نیستم به یک نهاد بدل شوم بلکه می‌خواهم ظرفیت و توانایی شورشی خودم را حفظ کنم!این نام‌گذاری به نظرم خیلی بدیهی است. وقتی در محله‌هایی زندگی می‌کنیم که، متأسفانه بسیاری از پسران می‌گویند «زنان همه هرزه‌اند، جز مادر من!» خیلی واضح بود که بگوییم «نه، نه!» بنابر این «نه هرزه». و اما مفهوم «نه فرمانبردار» در پاسخ به کسانی بود که با بیانات پرتکبر می‌گفتند که اگر زنان در محله‌ها مطیع و فرمانبردارند به خاطر این است که علیه این وضعیت برنمی‌خیزند. این به نظر من ندیدن فعالیت زنانی بود که در انجمن‌ها و نهادهای محله جمع شده بودند، نهادهای که می‌توان گفت آخرین سنگر در مقابل طرد و انزواست. در واقع، مفهوم «نه فرمانبردار» قدردانی و ستایشی بود از کار مداوم و مورچه‌وار دختران جوان و زنان در این نهادها، کاری که قدر آن ناشناخته مانده است. نام «نه فرمانبردار»، به نوعی یک سیلی بود بر بناگوش برخی از روشنفکران ما که بدون آن که پایشان به محله‌های ما رسیده باشد، به خودشان اجازه می‌دهند ما را از خلال اوراق کتاب، تحلیل کنند. این فریاد خشم ما بود در مقابل سوزاندن زنان در کشور ما، و به ویژه در محله‌های ما. این را به هیچوجه نباید پذیرفت. اگرچه بسیاری در آغاز از این نام شوکه شدند، اما امروز بسیارند کسانی که خود را در کنار ما می‌بیند

کمپین یک میلیون امضا در نخستین کنفرانس بین المللی موسسه زنان نوبل

در اولين کنفرانس بين المللي موسسه زنان نوبل که با عنوان «تعريفي نوين از صلح در خاورميانه ووراي آن » در گالوي/ ايرلند طي روزهاي 29 تا 31 مي 2007 برگزار شد، کمپين يک ميليون امضا براي تغيير قوانين نيز بخشي را به خود اختصاص يافت.
آغاز برنامه با نمايش فيلم کوتاهي از جلوه جواهري درباره جنبش زنان ( با مروري با تجمعات مسالمت آميز22 خرداد) و کمپين يک ميليون امضا همراه بود که با تشويق بسيار حاضران مواجه شد به طوري که به گفته يک از حاضران با زبان تصوير کمپين را ملموس تر شناختند.
«برندگان صلح نوبل»موسسه زنان نوبل در سال 2006 توسط 6 تن از زنان برنده صلح نوبل: بتي ويليامز (ايرلند، 1976)، مريد کوري گان مگيور (ايرلند، 1976)، ريگو برتا منچوتام (گواتمالا ، 1992) جودي ويليامز (امريکا ، 1997)، شيرين عبادي (ايران ، 2003) و وانگاري متايي ( کنيا، 2004) تاسيس شد. گردآمدن اين 6 زن، از شمال و جنوب امريکا، اروپا، خاورميانه و افريقا با اين هدف بود که در يک کوشش جمعي واحد با ديگر زنان دنيا براي صلح، عدالت و برابري گام هاي مهم و قدرتمندي بردارند.
آنها معتقدند جايزه صلح نوبل افتخار آميز اما مهم تر از آن مسئوليت ساز است و به همين دليل بايد به مثابه ابزاري براي حمايت قدرتمندتري از زنان، توجه جهاني را جلب حقوق زنان، صلح و امنيت انساني کند. به اعتقاد آنان در سياره اي که همه برايش در حال جنگند، زنان در قلب درگيري ها هستند و بايد تلاش وافر به کار برند که قرباني جنگ ها نباشند، آنان آگاهي رساني و سهيم شدن در کسب آگاهي در حوزه هاي داخلي، منطقه اي و بين المللي، تاکيد بر ديالوگ و ارتباط، توجه و تلاش براي تحقق امنيت انساني ونه امنيت ملي...را از جمله راه هاي تغيير مي دانند.
آنان معتقدند از آنجا که دولت ها همواره با هم هم سو هستند و عليه ملت هايشان عمل مي کنند بايد حکومتها را فراموش و جوامع مدني را تقويت کرد.به اعتقاد آنان بايد ياد بگيريم که دنيا را تغيير دهيم، ايجاد روابط به معناي قدرتمند کردن ما زنان، دادن صدا به زنان و جلب توجه جهان به صداي زنان است. اولين کنفرانس بين المللي زنان برنده نوبل صلح در اين روند برگزار شد.
شرکت کنندگان در اين کنفرانس حضور يافتند تا در خلال گفتگوي استراتژيکي و به مدد خرد جمعي مکانيزم هاي خشونت عليه زنان در عرصه خصوصي و عمومي را به ويژه در خاورميانه رديابي و راه حل يابي کنند. انتخاب خاورميانه بيش تر از آن رو بود که زنان فعال اين منطقه طي سال گذشته به دليل مبارزاتشان بيشترين درگيري را داشتند.
«آنگ سان سوچي برنده نوبل صلح در برما که در حبس خانگي بسر مي برد»
در اين نشست جاي دوتن از برندگان صلح نوبل خالي بود : ريگو برتا منچوتام برنده نوبل صلح گواتمالا که به دليل
فعاليت انتخاباتي اش در انتخابات رياست جمهوري گواتمالا درگير بود، و آنگ سان سوچي برنده نوبل صلح در برما و رهبر مخالفان حکومت برما که او در 2003 برنده نوبل صلح شد اما تا کنون 20 سال است که در حبس خانگي بسر مي برد. به ياد او عکس و دسته گلي روي صندلي گذاشته شده و فيلمي هم از او به نمايش در آمد.
پنل جنسيتي کردن اقدامات صلح آميزبا حضور فعالان کوزو، فلسطين واسرائيل
تاکيد بر استراتژي هاي زنان و نه ايدئولوژي ها و بيان اين استراتژي ها براي برون رفت از موقعيت هاي تبعيض آميز در کشورهاي گوناگون از مباحث محوري در اين کنفرانس بود و در اين بين استراتژي هاي به کار گرفته شده از سوي زنان ايران براي برابري حقوقي، از جمله تجربه کمپين يک ميليون امضا، مقاومت بدون خشونت در فلسطين در سايه همکاري زنان اسرائيلي و فلسطيني، کاروان صلح زنان اوگاندايي، شبکه زنان کوزويي، تدوين گزارش هاي پي درپي از سوي زنان برمايي، راه اندازي کمپين هاي ضد سلاح جنگي ...مورد بحث قرار گرفت. در اين ميان استراتژي زنان ايران در تغيير قوانين تبعيض آميز حقوقي بسيار مورد توجه بود.
بخشي از برنامه روز دوم کنفرانس به معرفي کمپين يک ميليون امضا اختصاص داشت. اين برنامه کاملا غير رسمي و سر ميز شام براي حاضران برگزار شد و اساسا يکي از نقاط قوت اين کنفرانس تنوع و همچنين هماهنگي موضوع برنامه با شکل ارائه آن بود که همچنين به دليل حضور فمينيست هاي اکتيوست با مراسم رسمي و کليشه اي فاصله داشت. نحوه معرفي کمپين يک ميليون امضا نيز که طي برنامه سخنرانان مي ايستادند يا بين حاضران راه مي رفتند و سخن مي گفتند با روح کلي کمپين يک ميليون امضا مطابقت داشت.
آغاز برنامه با نمايش فيلم کوتاهي از جلوه جواهري درباره جنبش زنان ( با مروري با تجمعات مسالمت آميز22 خرداد) و کمپين يک ميليون امضا همراه بود که با تشويق بسيار حاضران مواجه شد به طوري که به گفته يک از حاضران با زبان تصوير کمپين را ملموس تر شناختند.
در ادامه برنامه شيرين عبادي تبعيضات قانوني عليه زنان و مبارزات حقوقي زنان در ايران گفت و از اينکه جنبش کمپين مي تواند به عنوان يک حرکت مسالمت آميز و مدني الگوي خوبي براي ديگر جنبش هاي زنان در جهان باشد، الگويي که رهبر ندارد. او گفت به خاطر اين حرکت مسالمت آميز بسياري از اعضاي کمپين هزينه هايي چون زندان و حبس و تعليق گرفته اند و به آنها اتهاماتي چون اقدام عليه امنيت ملي نسبت داده شده است، حال آنکه ما مي گوييم و مي پرسيم اگر زني بگويد هوو نمي خواهد امنيت ملي را به خطر انداخته است؟
نيره توحيدي ضمن معرفي کمپين يک ميليون امضا، و نشان دادن دفترچه هاي تاثير قوانين، بولتن ها و معرفي وب سايت کمپين حضور کم نظير نسل جوان در اين جنبش را از نقاط عطف آن دانست و گفت اين جنبش از مرزهاي ايران در گذشته و جوانان ايراني بسياري را در ديگر نقاط دنيا (چون رجا بندري که در کنفرانس حضور يافته بود ) به فعاليت واداشته است و خواسته هاي اين کمپين را فراگير ساخته است. او ضمن توضيح غير ايدئولوژيک بودن اين حرکت برمستقل بودن آن تاکيد کرد.
پروين اردلان به عنوان يکي از اعضاي کمپين يک ميليون امضا به سوال هاي مطرح در باره کمپين پاسخ گفت، وي ضمن شرح نحوه جمع آوري امضا و تاثير اين روش در افزايش تصاعدي آگاهي در بين طبقات و طيف هاي گوناگون زنان ومردان تاکيد داشت:«ما را به خانه ها راندند تا از عرصه عمومي حذف شويم، و ما که هيچ فضايي را ناديده نمي گيريم از خانه ها شروع کرده ايم و مطالباتمان را اينگونه عمومي تر مي کنيم، بدين ترتيب قدرتمند تر خواهيم شد، به دليل همين عمومي شدن مطالباتمان حساسيت هم در برابرمان زياد است .» او در پاسخ به نحوه کمک به کمپين از انتشار بيانيه، جمع آوري امضا، اعلام حمايت از کمپين، انعکاس خواسته هاي حقوقي زنان ايران در رسانه ها و...نام برد و افزود هرنوع اقدامي از سوي خواهران مان در بيشتر ديده شدن و بيشتر شنيده شدن صداي زنان براي تغيير قوانين در ايران ضروري و موثر است.
وي در مورد پيشنهاد دريافت کمک مالي براي کمپين با اشاره بر استقلال مالي کمپين و تاکيد بر اينکه از نهادها و سازمان هاي دولتي يا بين المللي کمک مالي نمي گيريم اشاره داشت که بسياري از هزينه ها را علاوه بر دريافت کمک هاي فردي، اعضا از درآمدهاي شخصي خودشان تامين مي کنند و همه اينها را به طور شفاف درسايت کمپين اعلام مي کنيم.
دراين برنامه همچنين نسرين ستوده به عنوان يکي از وکلاي کمپين يک ميليون امضا مورد تشويق حضار قرار گرفت
.
بحث درباره کمپين يک ميليون امضا در روزهاي کنفرانس بشدت درميان اکتيويست هاي حاضر داغ بود، برخي پيشتر و به واسطه تلاش هاي شيرين عبادي در خارج ايران کمپين را مي شناختند و بيانيه کمپين را امضا کرده بودند، برخي با اشتياق فراوان در حمايت از کمپين بيانيه حمايتي را امضا کردند و برخي اعلام کردند که به انتشار و معرفي کمپين در وب سايت هاي خودشان اقدام خواهند کرد و برخي نيز اعلام کردند که با جمع آوري امضا دراين حرکت اعضاي کمپين را ياري خواهند کرد. استقبال از کمپين يک ميليون امضا به حدي بود که حمايت از کمپين يک ميليون امضا به پيشنهاد شرکت کنندگان در فهرست برنامه هاي پيشنهادي موسسه زنان صلح نوبل نيز قرار گرفت.
تنديس زن و کودک / قرباني جنگ /طرح پيشنهادي شيرين عبادي
در اين کنفرانس همچنين پيشنهاد شيرين عبادي براي اداي احترام به قربانيان جنگ که غالبا زن و کودک هستند با
استقبال زيادي رو به رو شد . او معتقد است که وقتي در جنگي مردي مي ميرد مرگ او پايان نبرد است اما براي زن شروع يک زندگي مصيبت بار است. پيشنهاد او اين بود که در هر پايتختي يک مجسمه زن و کودک نصب شود تا همانطور که به سربازان جنگ اداي احترام مي کنيم به قربانيان جنگ نيز احترام بگذاريم.
تهيه گزارش هاي سالانه از وضعيت زنان از سوي موسسه زنان نوبل و به ويژه تاسيس تلويزيون بين المللي و مستقل براي زنان از جمله پيشنهادات مورد توجه در کنفرانس بود که روياي آن خاطر بسياري از زنان حاضر را شيرين کرد.
برگزار کنندگان کنفرانس دوسالانه زنان برنده صلح نوبل ابراز اميدواري کردند که ريگو برتا منچوتام برنده جايزه صلح نوبل گواتمالا برنده انتخابات رياست جمهوري شود تا بتوانند کنفرانس بعدي خود را دراين کشور برگزار کنند. ارزيابي کنفرانس از سوي شرکت کنندگان بازخوردهاي مثبتي داشت و تقريبا بيشتر شرکت کنندگان وجود چنين فضايي و تداوم آن را نه فقط در قالب کنفرانس که در حضور فعال و موثر زنان برنده صلح نوبل در بهره گيري فعال از ابزار جايزه نوبل و همچنين مشارکت ديگر گروه هاي زنان در تحقق صلح، ارتقاي حقوق زنان و امنيت انساني موثر دانستند.

محکومیت سنگین 2 سال و 10 ماه حبس تعزیری و 10 ضربه شلاق برای دلارام علی فعال جنبش زنان

دلارام علی فعال جنبش زنان و دانشجو به دلیل شرکت در تجمع 22 خرداد 85 زنان به 2 سال و 10 ماه حبس تعزیری و 10 ضربه شلاق محکوم شد
منابع نزدیک به جنبش زنان گزارش دادنددر پی احضار دلارام علی به دادگاه، او روز دوشنبه 11 تیرماه 1386در شعبه 15 دادگاه حاضر و دلیل احضارش را جویا شد اما در آنجا حکم اش به او ابلاغ و تنها به او اجازه داده شد که از روی حکم رونوشت بردارد . این عضو کمپین یک میلیون امضا، به دليل شرکت در تجمع مسالمت آميز 22 خرداد سال 85 در ميدان هفت تير تهران که در اعتراض به نقض حقوق زنان در قوانین برگزار شده بود به دو سال و ده ماه حبس، و ده ضربه شلاق، بدون هيچگونه تعليق، محکوم شد. بر اساس حکم بدوي دادگاه انقلاب – شعبه 15، که رياست آن را قاضي صلواتي بر عهده دارد؛ ايشان به استناد مادتين 500، 610، و 618 قانون مجازات اسلامي، به اتهام فعاليت تبليغي عليه نظام به شش ماه حبس، به علتِ شرکت در تجمع 22خرداد به دو سال حبس، و در مورد اخلال در نظم عمومي به چهارماه حبس و ده ضربه شلاق محکوم گرديد
صدور اين حکم در حالي است که در موارد مشابه، بر اساس همين اتهامات و با استناد به مواد قانوني فوق، احکام متفاوتي براي ساير پرونده ها در نظر گرفته شده است؛ و اين مسئله نشان از عدم وحدت رويه قضايي در صدور احکام دارد
نکته قابل توجه دیگر اشاره صریح حکم دادگاه به گزارش سازمان اطلاعات استان تهران است که مبنای نظر دادگاه جهت اعلام بزهکاري این فعال جنبش زنان و جنبش دانشجویی قرار گرفته است
صدور این حکم سنگین واکنش شیرین عبادی رییس کانون مدافعان حقوق بشر را در پی داشته است. خانم عبادی در این خصوص به سایت تغییر برای برابری گفته است: صدور چنین چنین حکم سنگینی برای دختر دانشجوی جوانی که تنها خواسته اش آن است که مانند یک انسان کامل در اجتماع و در قانون به حساب بیاید و تنها آرزویش آن است که همان حقوقی را که قانون برای برادرش می شناسد به او نیز اعطا کند بسیار باعث تعجب است دلارام و یا زنانی که در تجمع 22 خرداد 1385 و کمپین یک میلیون امضا شرکت کرده اند خواسته مدنی خود مبتنی بر رفع تبعیض از زنان را به مسالمت آمیز ترین شیوه بیان نموده اند اما در دادگاه متهم به اقدام علیه امنیت کشور شده اند و این باعث تاسف است
منبع :
میزان نیوز

سایت کمپین یک میلیون امضا برای بار ششم فیلتر شد



تغییر برای برابری: سایت کمپین یک میلیون امضا ، تغییر برای برابری، پس از گذشت دوماه از آخرین فیلترینگ، برای بار ششم فیلتر شد.

اگر یکی از اهداف فیلترینگ راهی برای ریزش مخاطبان سایت کمپین فرض شده باشد باید بگوییم که چنین روشی چندان موفق نبوده است. بر اساس آمارروزانه بازدید کنندگان سایت (بیش از 1100 بازدید کننده در روز) اکثر بازدیدکنندگان همچنان از طریق نشانی های فیلتر شده از سایت دیدن می کنند و باقی بازدید کنندگان به طور متوسط از طریق 90 تا 100 سایت خبری ، سایت شخصی و وبلاگ - که یا لوگوی کمپین را در صفحه خود قرار داده اند و یا مطالبی از سایت را منتشر کرده اند - وارد سایت کمپین می شوند. جالب آنکه طی ماه های گذشته نمودار بازدید کنندگان و همچنین لینک دهندگان پس از هر فیلترینگ یک نزول کوتاه مدت و سپس صعود چشمگیرو مداوم را نشان داده است.
نشانی جدید: www.wechange.info
نشانی فیلترشده:
www.weforchange.info